۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

دلم میخواد ستاره ی تو باشم، با اینکه می دونم یه وقتی صبح میشه

  • گری
  • دوشنبه ۲۶ خرداد ۹۹
  • ۱۳:۰۱

می‌دونی من امروز برای بار دهم شاید؟ به این نتیجه رسیدم که خیلی زیاد و شدید دوستش دارم. و اون هم همینقدر زیاد و شدید، دور و غلطه.
یعنی من از هر لحاظی، نمی‌تونم حتی دوستِ خوبی برای کسی باشم. بعد اینکه من بخوام یه بخشِ زیادی از زندگیِ کسی که این‌همه دوستش دارم رو برای خودم کنم، اصلا چیزی نیست که واقعا بخوام. من فکر می‌کنم اون بهترین آدمِ این دنیاست. بهترین اتفاق، قشنگ ترین لحظه، این‌طور چیز ها رو براش میخوام و من جایی تویِ اون زندگی خیلی قشنگ که می‌خوام اون داشته باشه، ندارم. ندارم و هیچ ایده ای ندارم چقدر وحشتناک می‌تونه باشه اگه اون حتی مثلا من رو، جوری که واقعا هستم، بشناسه. اما هنوزم، ببین، من شیش ساله نیستم اما، واقعا می‌خوامش. برای تماشا کردن، برای بغل کردن، برای یه عالمه دوستش داشتن. و الان، هیچ‌کس نیست که اینقدر مهم باشه. درباره ی فردا نمی‌دونم. اما امروز، مطمئنم که همچین چیزی توی قلبم هست. و مطمئنم که عادلانه نیست.

Here we go again

  • گری
  • يكشنبه ۴ خرداد ۹۹
  • ۲۰:۲۴

امروز 4 خرداده و خیلی عجیبه که من همیشه بهترین دوستم خردادی بوده. نه اینکه بهترین دوستم یک نفر باشه، حتی الان یادم نمیاد مثلا چرا دوست بودیم. صرفا من یادمه همیشه وسط امتحانا دغدغه ی خرید کادو داشتم. و همیشه هم بد بودم.