من از این maybe you're meant to do this shit و هر چی ملولم. عزیزم بذار کلامی عاقلانه تراوش کنم و بگم you're so not meant to do any shit اما کردی به هر دلیلی و شده و گذشته. الان وقتش نیست در وصفش، شر بگی. چون خراب‌کاری‌های تو ارزش شر گفتن ندارن. فلسفه چیز عجیبیه. قشنگه اما عجیب هست. منظورم اینه من ترجیحم اینه که یه Homo sapien برده‌ی ژن‌هام باشم تا یک برده‌ی خالق در جستجوی معنا. اصلا خوش‌حالم که در انتهای 25 سالگیم اینجا ایستادم و  در نگاهم، مرکز این جهان نیستم و اشتباه کردن بقیه رو مثل خودم درک می‌کنم، بخشیدن رو درک می‌کنم همون‌طور که معذرت خواستن رو. حالا نباید ساده سازی کرد، مفاهیم سختند اما در نهایت همه چیز از اتم تشکیل شده. رها کن و فکر نکن خیلی اتفاق خاصی در این جهان هستی.